تصویر: محلۀ
مهدیالقدم ارومیه که از دیرباز محل همزیستی ارامنه، آشوریان و آذریها بوده است.
منبع: آرشیو
بنیاد ایرانشناسی شعبۀ آذربایجانغربی
حجت یحییپور
مردمان ارمنی
و آذری دو گروه اجتماعی با دین و زبان متفاوت و البته با سرگذشتی مشترک هستند که تاریخ
بر روابط نیک و حُسن همزیستی آنان گواهی میدهد. همین تاریخِ مشترک و حسنِ همجواری
است که توجه ما را به حوادث اخیر قفقازجنوبی جلب میکند و احساسات ما را در قبال
اخبار هولناک این درگیریها برمیانگیزد.
مسلمانان
قفقازجنوبی در چند دهۀ اخیر و در پی سیاستهای خصمانه و ایرانستیزانۀ برخی جریانهای
سیاسی به نادرست با لفظ «آذری» نامیده میشوند. رویکرد برخی مسلمانان قفقازجنوبی
در قبال ارامنه، قطعا متاثر از دو قرن تلاش برای فرهنگزدایی در روسیه تزاری،
سیاستهای ضددینی و کمونیستی در اتحاد شوروی، عقاید پانترکیستی صادر شده از
آناتولی و البته برنامههای ضدایرانی همۀ این بازیگران بوده است. بر اساس این
توضیحات، نباید رفتارهای غیرانسانی اخیر سربازان باکو با ارامنه را مورد تایید
آذریهای راستین، که نه مسلمانان قفقازجنوبی بلکه اهالی آذربایجانِ واقعی هستند،
دانست و نباید احساسات برساختۀ برخی مسلمانان قفقازجنوبی نسبت به ارامنه را به
«آذریها» تعمیم داد. ذکر این نکته نیز ضروری است که تا پیش از مداخلۀ بیگانگان در
مناسبات قفقازجنوبی هرگز اختلافی میان مسلمانان قفقاز و ارامنه وجود نداشته است و
این مردم در فضایی آکنده از دوستی و محبت، زیر چتر «ایرانیت» در کنار یکدیگر میزیستند.
در آغاز قرن
بیستم میلادی، جهان میرفت تا با غرق شدن در فاشیسم قومی و ملی و مذهبی، آتش جنگهای
ویرانگر و خانهمانسوزی را مشتعل سازد که پیامد آن ضعف و حتی نابودی بسیاری از
تمدنهای تاریخی و گروههای قومی بود. نمونۀ بسیار برجستۀ آن در جوار مرزهای
شمالغرب ایران به وقوع پیوست کی طی آن نسلکشی بزرگ ارامنه، آشوریان، یونانیها و
دیگر اقوام آناتولی توسط حاکمان وقت عثمانی رخ داد و اینگونه یکی از سیاهترین
اوراق تاریخ بشر رقم خورد. همزمان، کمی آنسوتر در قفقاز جنوبی که چندین دهه از
حاکمیت سیاسی ایران خارج گردیده و تحت سیطرۀ روسیه تزاری در آمده بود، اینبار نیز
با نقشآفرینی برجستۀ عثمانیان، کشارهای وسیعی میان ارامنه و مسلمانان قفقاز رخ
داد. همزمان در ایران، شرایطی کاملاً متفاوت از جهان پیرامون حاکم بود. ایران
سرزمینی است که بر مفهوم «وحدت در کثرت» و «کثرت در وحدت» بناگردیده و سرگذشت و ماهیتی
متفاوت با دیگر کشورهای منطقه و جهان دارد.
در روزهایی که
جهان در آتش نژادپرستی و فاشیسم میسوخت، ایرانیان در پس سالها ایستایی به خود
آمده بودند و برای پیشرفت و آزادی و اعتلای کشورشان مبارزه میکردند. در ایران
محافل و جریانهای سیاسی با مشارکت همۀ گروههای قومی و دینی و زبانی در سرتاسر
کشور ایجا شده بودند و ایرانیان در کنار یکدیگر به دنبال مسیری جهت گذر از استبداد
سنتیِ حاکم و برونرفت کشورشان از بنبست تاریخی بودند.
در سالهای
مشروطه روزنامهها از مهمترین ارگانهای سیاسی و اجتماعی کشور بودند که فاصلهها
را در مینوردیدند و پیام ایرانیان را به یکدیگر میرساندند. در ایام مشروطه
«روزنامۀ فریاد» به همت جمعی از میهنپرستان و ادیبان و فرهیختگان ارومیهای در این
شهر که به «رنگین کمان اقوام و ادیان» معروف است منتشر میشد. در این نوشتار امکان
پرداختن به انبوه شواهد و قرائن تاریخی مبنی بر وحدت و برادری میان ارامنه و آذریها
نیست، لذا صرفا به بررسی یکی از مقالات منتشر شده در روزنامۀ فریاد به قلم «میرزا
محمود غنیزاده دیلمقانی» سردبیر و نویسندۀ این روزنامه میپردازیم. در این مقاله
میخوانیم که همزمان با زبانه گرفتن آتش فاشیسم قومی و نژادی و وقوع نسلکشی و
کشتارهای گستردۀ قومی در جوار مرزهای شمالغرب ایران (و البته دیگر نقاط جهان)، روح
ایرانیت و آیین رواداریِ ایرانشهری چگونه تفاوتها و اختلافات قومی و دینی را کنار
زده و قلب انسانها را به یکدیگر نزدیک کرده است.
میرزا محمود
غنیزاده دیلمقانی در این مقاله تحت عنوان «مصاحبۀ مخصوصه»، با آسیبشناسی یکی از
مهمترین عوامل عقب ماندگی ایران و یکی از بزرگترین موانع پیروزی مشروطیت، ضمن
یادآوری اهمیت فراگیری «علم» و کوشش برای اعتلای علمی و فرهنگی جامعه، متذکر میشود
که انقلاب مشروطه بدون گسترش دانش در میان تودههای جامعه هرگز موفق نخواهد بود و
به نتیجه نخواهد رسید. محمود غنیزاده در ذکر اهمیت علم و دانش با اشاره به شکست
اردوی روس از قوای ژاپن مینویسد: «دو سال قبل از این هنگامی که بقیه السیف
قوای بری و بحری دولت روس با یک شکست متحیرانه، از جلو[ی] ژاپونیان مجبور به رجعت
قهقری گردیدند، روزنامجات مسکو و پطربورغ نوشتند: که شکست دهندۀ ما، عساکر و
استعداد ژاپونیان نبود، بلکه مدارس عالیه مملکت ژاپون بود.» در ادامه نویسنده
بحث اصلی مقاله را آغاز میکند. او که سرمنشاء عقب ماندگیهای کشور را به درستی
تشخیص داده و ژاپن را به عنوان شاهدی بر مدعی خود ذکر کرده است، برای ترقی و تعالی
ایران به دنبال مثالهایی از اقصی نقاط جهان نیست، و اتفاقاً یکی از گروههای
مترقی ایرانی را به عنوان الگویی برای پیشرفت کل ایران معرفی میکند. غنیزاده
ارامنۀ ایران را یکی از گروههای پیشرو و مترقی در ایرانِ آن روزها میداند و با
اشاره به سجایای نیکوی هموطنان ارمنی خود به این نکته اشاره دارد که ارامنه در
قبال ضعف و سستی و اوضاع نامساعد خود بیتفاوت نیستند و در جهت پیشرفت و اصلاح
امور هزینههای مادی و معنوی فراوانی پرداخت میکنند. او مینویسد:
«بروید در
دهات اطراف ارومیه و سلماس، مدارس و مجالس و قرائتخانه و کتابخانههای آنان [ارامنه]
را ملاحظه نمایید و ببینید این ملت ذکی و هشیار چهها، چهکارها میکنند و به جهت
جلو بردن عقب ماندگان برادران ملّت خویش، معناً و مادهً چه فداکاریهای غیورانه
بروز میدهند...»
غنیزاده
دیلمقانی در ادامۀ مقالۀ خود به این نکتۀ مهم اشاره دارد که علم، ادب، نزاکت و
فرهنگِ والا صرفاً محدود به یک طبقۀ خاص از ارامنه نیست و حتی کودکان و روستائیان
و کشاورزان ارمنی نیز تحسین برانگیز و قابل احترام هستند. وی علت پیشگامی و نیکویی
آنان را در توجه به علم و دانش میداند:
«گاهی که
یک طفل سه چهار سالۀ ایشان [ارامنه] را میخواهیم استجواب بکنیم همه جدیت و ذکاوت
و هوشیاری، چون بر میگردیم جوانان بلند بالای خودمان را میبینیم در عین عطالت و
سسستی و بیخیالی. وقتی که از نقطهنظرِ علمِ اداره، معیشت و صورت گذران یک نفر
دهاتیِ زراعتکارِ عادیِ آنان را مشاهده میکنیم همه انتظام و سادگی و نظافت. فیالعجب!
که ادارۀ بیتیّۀ یکی از ارباب مکنت و صاحب دارائیت خودمان را وقتی که مراجعت میکنیم
یک درهم خوردگی و عدم انتظام و ترتیب منظورمان میگردد که چون اساس آنرا جستجو کنیم
و منشاء تضاد این دو معیشت را دست میبریم، همان علم است و جهل، که اولی ها عالم و
دویمیها جاهل میباشند.»
نویسنده در
ادامه با اشاره به اینکه سجایای نیک ارامنه منجر به سعادت آنان گشته است اشاره میکند
که ارامنه چگونه از روشهای ساده و ولی هوشمندانه
و مترقی، شرایطِ اقبال و سعادت خویش را فراهم میآورند:
«جوانان
ملت ارامنه مخارج مدرسههای خود را همه ساله از پارهای چیزهای جز و هوا در میآورند
از قبیل تیاتر و لاتری و غیره. بدین وسایط هم خدمت به معارف و مدارس خود میکنند و
هم از جهت تهذیب اخلاق نوع نوع نمونههای لطیف و مبجل به افراد ملت خودشان مینمایند.»
در ادامه با اشاره به همین ویژگیِ ارامنه به یکی از اقدامات جوانان ارمنیِ ارومیه
اشاره دارد و مینویسد:«چندی قبل در مجلس تیاتری که باز به منفعت مدرسه ارامنۀ
ارومیه ترتیب داده بودند، مهارتی را که در علم تیاتر (آقتوری) از جوانانشان دیدم
حقیقت حیرت افزا بود. البته میدانید این فن تا چه پایه استعداد را در خور است.»
میرزا محمود
غنیزاده در پایان توصیف ویژگیهایِ فرهنگی و اخلاقی ارامنه بار دیگر به دانشاندوزی
آنان و توجهشان به علم و ادب و فرهنگ اشاره دارد و مینویسد:
«اینک دهکدهای
نیست که چند خانوار رعیت ارمنی در آنجا بوده و دو سه نفر جوانان معلم و تحصیل
یافته در مدارس خارجه میانشان نبوده باشد.»*
یادآور میشود،
درست زمانی که ارامنه در قفقاز و آناتولی قتلعام میشدند و دیگر اقوام و ملتها
در تلاش برای قلع و قمع یکدیگر و چیرگی بر رقیبان بودند، در ایران فرهیختگان آذری
چنین نگاه تحسینبرانگیزی بر هموطنان و همشهریان ارمنی خود داشتند. البته ذکر
روابط حسنۀ میان همه اقوام ایران و تمامی گروههای قومی و زبانی و دینی ساکن در
جغرافیای ایران، حقیقتی روشنتر از آفتاب است. حقیقتی که شاید بر دل سیاه کینهتوزان
ایران تاثیر داشته باشد، اما قطعاً در ارادۀ آنها برای برهم زدن این نظم و این
رواداریِ تاریخی اثری نخواهد گذاشت و در صورت غفلت ما، کینهتوزان لحظهای از
افروختن آتش قومی در ایران دریغ نخواهند کرد.
* روزنامه
فریاد (چاپ ارومیه)، سال اول، شمارۀ پانزدهم، 25 جمادی الاول
1325هجری(1285خورشیدی)، صفحات1و2.
بازنشر در: تاریخ ایرانی
نظرات
ارسال یک نظر