کمک به برادران دینی یا بهانه‌ای برای اشغال خاک ایران؟!؛ ماجرای جیلوها و و تجاوز ارتش عثمانی به خاک ایران

مارشیمون پیشوای آشوریان عثمانی که از سرزمین خود گریخته و به ارومیه پناهنده شدند


پرسش: ماجرای وقایع جیلوها در آذربایجان و کمک ارتش عثمانی به مردم ارومیه چیست؟

حجت یحیی‌پور:
ادعای وجود علایق و گرایشات ترکی میان حکومت عثمانی و ساکنان غرب آذربایجان که بر اساس آن عثمانیان برای نجات جان اهالی ارومیه در قبال تحرکات جیلوها وارد عمل شدند، حتی با نگاهی اجمالی به تاریخ ارومیه کاملا رد می‌شود. شاید بتوان با اطمینان گفت، کسانی که علت ورود لشکر عثمانی به ارومیه در پی فاجعه جیلوها را وجود احساسات متقابل تُرکی می‌دانند، کوچکترین آگاهی از حوادث آن سال‌های آذربایجان ندارند و چه بسا تا کنون فرصت نکرده‌اند حتی یک صفحه از کتب معتبر تاریخی را مطالعه نمایند و صرفا به عنوان دستگاه تبلیغاتی عثمانی و یا سفیر و حافظ منافع عثمانی در آذربایجان، آن هم در قرن بیست و یکم، لب به سخن می‌گشایند و این ادعاهای غیر علمی و بی پایه و اساس را مطرح می‌کنند!
آذربایجانی‌ها باید آگاه باشند که ورود عثمانیان به آذربایجان نه برای دفاع از اهالی ارومیه در مقابل جیلوها، بلکه در راستای سیاستهای خصمانه و تجاوزکارانه آنان بوده است. روس‌ها و عثمانیان از اوایل جنگ جهانی اول متوجه آذربایجان شدند و در سودای اشغال این سرزمین و مقابله با یکدیگر، آذربایجان را به صحنه جنگ و ستیز تبدیل کردند. شهرهای مختلف آذربایجان میان متجاوزان روس و عثمانی دست به دست می‌شد و اهالی آذربایجان از این عملیات نظامی به شدت متضرر می‌گشتند.
لازم به ذکر است که در غیاب حکومت مرکزی ایران، علاوه بر روس‌ها و عثمانی‌ها، دولت‌های انگلیس و فرانسه و آمریکا نیز از دیگر بازیگران خارجی در حوادث آن سال‌های ارومیه بودند. و به این ترتیب آذربایجان و به طور خاص ارومیه به جولانگاه قوای بیگانه و عرصه سیاست‌های خصمانه و جنگ‌های نیابتی میان دولت‌های درگیر در جنگ جهانی اول تبدیل شد. بنابراین باید پیش از هر چیز متوجه باشیم که تجاوز عثمانی‌ها به آذربایجان نه به علت علاقه آنان به مردم ارومیه(!)، بلکه بخشی از سیاست‌های خصمانه عثمانیان در جریان جنگ جهانی اول بود که از سال‌ها پیش از فاجعه جیلوها آغاز گردید.
دیگر نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که جیلوها در اصل اتباع عثمانی بودند و حوادث خونین ارومیه را به هیچ وجه نمی‌توان به حساب نزاع‌های قومی میان اهالی ارومیه نوشت. ارومیه همواره سرزمین گروه‌های مختلف از جمله آذری‌ها، کردها، آشوری‌ها، ارامنه و کلیمیان بوده است و مستندات تاریخی فراوانی از همزیستی مسالمت آمیز و همبستگی ملی همه این گروه‌‍‌ها با یکدیگر (حتی در سال‌های سیاه جنگ جهانی اول) در دست می‌باشد و آنچه از جنایات جیلوها در ارومیه گفته می‌شود به هیچ وجه ارتباطی با جمعیت قابل توجه آشوری‌های ارومیه ندارد. جیلوها، ساکنان کوهستان جیلو در منطقه حکاری ترکیه بودند که در پی قتل عام آشوری‌ها، سرزمین خود را ترک کردند و به نزدیک‌ترین نقطه امن که جمعیت زیادی از همکیشانشان در آن سکونت داشتند، یعنی ارومیه، کوچ نمودند.
سازمان پانترکیستی «ترکان جوان»، با هدف تشکیل یک کشور جدید به نام ترکیه و با نیت شوم پاکسازی نژادی و ترکیزه کردن آناتولی، اقدام به قتل‌عام گسترده میلیون‌ها ارمنی و آشوری و یونانی و دیگر ساکنان تاریخی این سرزمین نمود. در جریان این جنایات غیر انسانی، آشوری‌های ساکن در کوهستان جیلو به ناچار محل سکونت خود را ترک کرده و به ارومیه کوچ نمودند.
سوال اینجاست، کشوری که توانایی نسل کشی و کشتار سازمان یافته میلیون‌ها انسان و همزمان توان جنگ رودرو با کشورهای اروپایی و قدرت‌های جهانی را دارد، چگونه اجازه کوچ کردن هزاران نفر از جیلو‌ها و عبور آنها از مرز را می‌دهد؟ همین جمعیت زخم خورده و هراسناک که همه هستی خود را از دست رفته می‌دیدند و برای حفظ جان خود و بقای معدود هم تبارانشان حاضر به هر کاری بودند، اندکی بعد از حضورشان در ارومیه با تحریک برخی از دولت‌های درگیر در جنگ جهانی اول فاجعه تلخ جیلوها در ارومیه را رقم زدند، لذا عثمانی به عنوان تنها عامل مهاجرت جیلوها به ارومیه و چه بسا به عنوان تسهیل کننده این مهاجرت، متهم ردیف اول در وقوع فاجعه جیلوها و مرگ هزاران ارومیه‌ای شناخته می‌شود. حضور جیلوها در ارومیه و ایجاد انگیزه در آنان برای ابراز خشونت، بطور مستقیم در ارتباط با رویکرد عثمانی بوده و می‌توان فاجعه جیلوها در ارومیه را پیامد سیاست‌های غیر انسانی عثمانیان دانست.
البته دور از ذهن نیست مردم بی پناه ارومیه که در خلاء حکومت مرکزی هیچ همراه و پشتیبانی نمی‌دیدند به دولت بیگانه عثمانی که در جبهه مقابل جیلوها و روس‌ها و دیگر متحدانشان قرار داشتند امیدوار باشند، اما این هرگز به معنای حس نزدیکی با عثمانیان نبود. زیرا تنها چند سال پیش از فاجعه جیلوها، عثمانیان در سال 1286 خورشیدی همزمان با سلطنت سلطان عبدالحمید ثانی با همدستی عشایر یاغی منطقه به شهر ارومیه یورش بردند و فجایع انسانی زیادی در ارومیه و اطراف آن خلق کردند. جنایات عثمانیان در ارومیه و خشم و نفرت مردم ارومیه نسبت به ترکان عثمانی را می‌توان در سطر سطر روزنامه فریاد ارومیه که همزمان با جنایات عثمانی‌ها در ارومیه منتشر می‌شد مشاهده کرد. برای نمونه جهت اطلاعات از اقدامات غیر انسانی عثمانیان در ارومیه و درک نفرت اهالی ارومیه از ترکان عثمانی به ذکر مطالبی کوتاه از روزنامه فریاد می‌پردازم. در صفحه نخست از شماره بیست و یکم نشریه فریاد با اشاره به جنایات فجیع عثمانیان در ارومیه، گزارشی از کشتار وسیع مردم ارومیه و بی عصمت کردن زنان و دختران ارومیه‌ای و حتی آتش زدن جنازه‌ها منتشر شده است. عمق فجایع و تجاوز ترکان عثمانی در ارومیه به حدی بود که نویسنده فریاد می‌نویسد: «...از عرض آن خجالت می‌کشیم(!)...». در صفحه سوم از شماره بیست و دوم نشریه فریاد نیز با اشاره به ادامه پیشروی سربازان ترک به سمت ارومیه و ادامه جنایات وحشیانه آنان در قبال مردم ارومیه آمده است : «...حقوق چندین هزار ساله با ناموس ایرانیت پایمال هوسات مشتی رذالت پروران و حشرات بیوجدان خیانت پیشه عومه [نوعی کرم] عبدالحمید شد...»
آری، عثمانیان تنها چند سال پیش از غائله جیلوها، پیرو سیاست‌های خصمانه‌ای که همیشه در قبال آذربایجان داشتند چنین جنایات فجیعی را در ارومیه مرتکب شدند و مردم ارومیه نیز که در طول تاریخ همواره متحمل آسیب‌های فراوان از متجاوزان عثمانی بوده‌اند در سال 1286 خورشیدی احساسی سرشار از کینه و نفرت نسبت به عثمانیان داشتند. حال ذکر دوستی و برادری میان اهالی ارومیه و دولت عثمانی حدود یک دهه پس از جنایات عثمانیان در ارومیه شوخی به نظر نمی‌رسد؟
چنانچه اشاره شد مردم ارومیه با زبان‌ها و ادیان و مذاهب گوناگون، پیوسته به صورت برادرانه در کنار یکدیگر زیسته‌اند. حتی با وجود جنایت‌هایی که جیلو‌های عثمانی در ارومیه مرتکب شدند باز هم خدشه‌ای در این وحدت ملی ایجاد نشد. مطالعه تاریخ ارومیه در ایام جنگ جهانی اول و نگاهی به دفاع اهالی مسیحی و مسلمان ارومیه از یکدیگر بسیار جالب توجه است و از وجود حس برادری و همبستگی ملی در میان اهالی ارومیه حکایت دارد. اینکه مسیحیان و مسلمانان ارومیه در دوران جولان جیلوها و بعدها هنگام پرسه زدن سربازان متجاوز عثمانی در شهر، برای نجات جان یکدیگر تلاش می‌کردند و همدیگر را در خانه‌های خود پناه می‌دادند جلوه‌هایی طلایی از همبستگی ملی در تاریخ شهر ارومیه است که نه تنها نباید به دست فراموشی سپرده شود، بلکه مسئولین امر باید با برجسته کردن این حقایق، قومگرایان را که به نام هویت‌طلبی انسانیت را نشانه گرفته‌اند در نیل به اهداف شوم خود ناکام سازند.
ارومیه، شهر رنگین کمان اقوام و ادیان، سرزمین همزیستی مسالمت آمیز گروه‌های مختلف زبانی و مذهبی است که همواره اتحاد و همبستگی ملی خود را حفظ کرده‌اند، هرگاه آتش جنگ و خونریزی به دست بیگانگان در ارومیه زبانه کشیده، همه اهالی از همه گروه‌ها متضرر شده‌اند، اما هربار با اتحاد و همدلی بر مشکلات فائق آمده‌اند. در سال‌های جنگ جهانی اول نیز علاوه بر آذری‌ها بسیاری از ارامنه، آشوری‌ها، کلیمی‌ها و کردها بر اثر بی کفایتی حاکمان وقت ایران و سیاست‌های خصمانه قدرت‌های جهانی جان خود را از دست دادند و فاجعه تلخی در تاریخ این شهر رقم خورد، فاجعه‌ای که اهالی شهر بار دیگر در سایه همبستگی ملی از آن عبور کردند و از چنان آزمون سختی با سربلندی بیرون آمدند.
در پایان اشاره می‌کنم که احمد کسروی در کتاب تاریخ هجده ساله آذربایجان شرح دقیق و مفصلی از سال‌های جنگ جهانی اول و حوادث خونین ارومیه در آن ایام ارائه کرده است که مطالعه آن را جهت کسب اطلاعات بیشتر به خوانندگان گرامی پیشنهاد می‌کنم.

منتشر شده در نشریه وطن یولی (شماره بیست و یکم)



نظرات